من همیشه توی شروع نوشتن مشکل دارم.واقعا نمی دونم از کجا باید شروع کرد. از خیلی وقت پیش می خواستم در این باره چیزی بنویسم ولی نمیشد تا الان.

اول از مال خودم شروع می کنم چون خاطرات زیادی باهاش دارم.

طبق معمول می خوام از اول اولش بگم. من از کوچکی به خاطر مذهبی بودن خانوادم و برادرم که ریش میذاشت، دوست داشتم ریش بذارم و هر چه زودتر محاسنم کامل بشه ولی الان دیگه یه دوست داشتن عادی نیست بلکه یه اعتقاده.



اوایل فکر می کردم اسمش "ریش"ه ولی الان معتقدم اسمش "محاسن"ه گر چه توی لفظ بهش میگم ریش. خلاصه از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون که در راستای این هدف، یک بار، به خدا فقط یک بار ریشم رو با ... تراشیدم. حال عجیبی داشتم، انگار صورتم مال خودم نبود!!! بعدها خیلی پشیمون شدم آخه به خاطر این اشتباه یه کم از ریشم کامل نشد. لازمه بگم که من از سر علاقه ریش گذاشتم و نه اصرار و اجبار خانوادم؛ اتفاقا خانوادم هر از گاهی بهم می گفتن چرا ریشت رو نمی تراشی که من موضع می گرفتم و می گفتم نمی خوام. خانوادم نمی خواستن منم مثل برخی افراد که به خاطر خانوادهاشون مجبورن تظاهر کنند، مجبور به گذاشتن ریش باشم؛ آخه اونا می دونستند که انجام دادن کاری که رضایت قلبی توش نباشه یا آدم رو از دین و نمادهاش زده میکنه یا باعث تخریب چهره های مذهبی میشه. آخه اونا این قبیل افراد رو زیاد دیدن؛ افرادی که براشون مهم نیست که ابزارشون برا هدفشون چیه؟ افرادی که متوجه نیستن با بعضی چیزا نمیشه شوخی کرد؛ افرادی که با گذاشتن ریش می خوان کارشون رو پیش ببرن ولی متوجه عمق فاجعه ای که کارشون به وجود میاره نیستند. البته خدا رو شکر توی این دوره زمونه این جور افراد کمتر شدن ولی شنیدم اوایل انقلاب نسبت به الان این جور افراد زیادتر بودند و با گذاشتن ریش برای پیشبرد اهدافشون مردم رو فریب می دادند. راستی همین الان یه چیزی یادم اومد. اون موقع ها مردم زود به افراد اعتماد می کردند و مقام سید براشون خیلی گرانبها بود و بعضی افراد در مواجه با یک دوراهی که یک راه به سید ها ختم می شد و راه دیگه به خلق، راه سید رو انتخاب می کردند و یه دفعه می دیدی یه سید بسیار بسیار بزرگوار میشد رئیس جمهور!!!!! ولی بعدها مردم به این نتیجه رسیدند که توی دوراهی ها باید کمی تأمل کنند و عجولانه تصمیم نگیرند ولی باز بعد از گذشت زمان، مردم باز یادشون رفت و با دل خوش کردن به برنامه 100 روزه، عجولانه تصمیم گرفتند!!!

خلاصه از نظر من واقعیت اینه که در طول چند سال بعد از انقلاب به خاطر جو موجود و افراد سودجو و درست ترش افراد منافق، ضربه های زیادی به دین داری مردم وارد شد و نتیجش شده زمانه ی امروز؛ قبل از انقلاب آشکارا با دین مردم بازی می کردند و بعد اون در کسوت دین به فریب مردم می پرداختند. البته این رو هم بگم که عوامل زیادی در این امر دخالت داشت که یکی از مهمترینش تفکر اشتباه مردم بود؛ اغلب مردم معتقدند که مشت نمونه خرواره.این اعتقاد همیشه قطعیت نداره و یه احتماله ولی متأسفانه در بین مردم این احتمال به قطعیت تبدیل شده. به جرئت می تونم بگم که اگر مردم بر این اعتقاد نبودند و اشتباهات هر فرد رو به پای خودش میذاشتند و نه افراد مثل اون، دیگه به این وضع گرفتار نمی شدیم. امروزه به سختی می شه به افراد اعتماد کرد. این گونه افراد همیشه بودند و خواهند بود پس تا زمانی که مردم بر این عقیده اند، بازار غیبت و تهمت و بی اعتمادی و ... گرم گرم است.

تا حالا از خودتون پرسیدین که چرا بعضی افراد ریش نمیذارن؟ من از دوستان و آشنایان پرسیدم. بعضیا میگن وقتی ریش میذاریم صورتمون میخاره!!! بعضیا میگن با ریش زشت میشیم؛ برخی میگن بابا ما تحصیل کرده ایم، آدم باید مرتب باشه؛ عده ای میترسن بهشون تیکه بندازن؛ تعدادی می گن یه بار یه حرکت زننده ای از یه ریشی دیدیم که دیگه از هر چی ریش و ریشیه بدمون میاد؛ افرادی هم میگن ما میخوایم از همه قشر دوست داشته باشیم تا بتونیم با رفتارامون اونا رو به راه درست بکشونیم و اگه ریش بذاریم دیگه اونا طرفمون نمیان؛ بعضیا تکیه میکنن به دیالوگ اخراجی های1 و میگن اصل ریشه است نه ریش، دلت پاک باشه ریش برا چی می خوای و.....

من با پرسش هام به این توجیهات رسیدم. نمیدونم واقعا دلیل اصلیش چیه ولی فکر میکنم این افراد به محاسنِ محاسن پی نبرده اند.

جدا از این که داشتن ریش واجبه ولی اگه ریش گذاشتن همراه با یه فرمول باشه، آدم رو به خدا نزدیک تر و از گناه دورتر می کنه.

اگه برای رضای خدا ریش بذاریم و بیشتر مواظب رفتارامون باشیم تا مردم کارای ما رو نذارن پای دیگر افراد مذهبی، اینطوری به سمت خدا حرکت می کنیم و از بعضی گناهان آشکار جلوگیری میشه، یعنی ریش می تونه به عنوان بازدارنده عمل کنه.

یه جورایی باید شیر باشی تا ریش بذاری یعنی باید یه رفتارا و حرفایی رو به جون بخری وتحمل کنی.

یه خاطره و تموم. حیفه توی این مطلب از م.ص حرفی نزنم.

اوایلی که ریش میذاشتم و خیلی هم کامل نبود، کاری داشتم و رفتم پیش م.ص، نمیدونم چی شد بحث رفت روی ریش من؛ گفت: اگه ریش بذاری خیلی بهت میاد. تو دلم گفتم تا این جا هم دست از کار فرهنگی بر نمیداره، بنده خدا نمیدونه من دارم برا کامل شدن ریشم روزشماری میکنم.

امیدوارم که مفید بوده باشه.

مطلب کاملا زاییده ی تفکرات منه و اگه نقدی وارده بفرمایید.