یادش بخیر. انگار همین پریروز بود.ترم اول دانشگاهم رو میگم.ماجراهای زیادی داشتم.خنده دار،غم انگیز و ... .همین قدر کافیه و زیاد لو نمیدم ولی خداییش نسبت به خیلیا خوب بودم.



تا وارد حاشیه نشدم بگذریم.

از همون اول یه چیزی خیلی برام جالب بودکه هم موجبات خندم رو فراهم میکرد و هم زورم میگرفت. ماجرا از این قرار بود؛ ترم یک بودیم و از همه چیز بی خبر، البته بی خبر بی خبر هم که نه آخه توی دبیرستان، خودمون رو برا دانشگاه آماده کرده بودیم! ولی فکر نمیکردم بعضی تفکرات توی دانشگاه وجود داشته باشه. همون ترم، ما یکی از دروس پایه مهندسی شیمی رو داشتیم، نمیدونم بچه ها جوگیر بودن یا این که واقعا باورشون شده بود که کسی شدن یا این که دانشگاه آزاد مثل یه کارخونه خیلی خیلی پیشرفته ی جوجه کشی تصور کردن که کمتر از 21 روز بتونه مهندس تولید کنه، نمیدونم و تا الان هم نفهمیدم.

خلاصه توی کلاس بودیم، یکی از پشت سر صدام میزد ولی من متوجه نمیشدم خب باور کنید حق داشتم آخه اسم یا فامیلم رو صدا نمیزد تا این که زد روی شونه هام و گفت مگه با تو نیستم؟

به نظرتون منو چی صدا میزد؟

اون داشت به من می گفت: مهندس مهندس مهندس .....

منی که تازه اولین جلسه ای بود که میرفتم کلاس، تبدیل شده بودم به مهندس!!!

بعد پیش خودم گفتم شاید بنده خدا حواسش نبوده و از این حرفا. به مرور زمان متوجه شدم که نه این بیماری خیلی مسریه و بچه ها، هر کسی رو توی ساختمون فنی مهندسی میبینن بهش میگن مهندس!!

خیلی نگذشت که با همین گوش خودم شنیدم که یکی از بچه ها به یه رشته حقوقی گفت:سلام مهندس!!

چشمام داشت از حدقه میزد بیرون

نمیدونستم بخندم یا داد بزنم!

بهش گفتم بابا دست بردار این که رشته حقوقه، این دیگه چرا؟؟!!!

دوستم گفت بابا بیخیال، گیر نده.

به همین جا ختم نشد و این داستان ادامه داشت.

فاجعه اینجا بود که بچه ها کارمندا،خدماتی دانشگاه، کارگر سلف سرویس و هر کسی رو مهندس خطاب میکردند!

راستی دوست خودم هم وقتی میریم سه شنبه بازار به فروشنده ها میگه مهندس فلان چیز چنده؟!

اگه اهل خوردن مویز و کشمش باشید یادتون میاد که گفتم با این تکه کلام هم می خندیدم و هم زورم میگرفت.

خندم به خاطر این بود که اطرافیانم خیلی باورشون شده بود که مهندس هستن و مدرک رو توی دستشون می دیدن و این در صورتی بود که بعضی هاشون نه فکر مهندسی داشتن و نه اهل علم بودن.

ولی اولاش زورم نمیگرفت. بعدها که با دروس سخت تر آشنا شدم و برا درس خودن زحمت کشیدم و تا دیر وقت بیدار بودم و متوجه شدم که مهندس شدن به همین راحتیا نیست، با مهندس گفتن بی جا زورم میگرفت و عصبانی میشدم.

حرف من این نیست که دانشجو رشته های تا دیر موقع درس نمیخونن و کارشون راحته ها، اونا هم سختی های خاص خودشون رو دارن ولی هر کلمه و هر لفظ باید در جای خودش استفاده بشه نه غیر مهندسی رو مهندس و نه غیر حقوقدانی رو حقوقدان خطاب کنیم و راستی، نه حقوقدانی رو سرهنگ اطلاق کنیم!

از نظر من که دانشجوی رشته مهندسی هستم مهندس بودن باید یه ملاک و معیاری داشته باشه.

از نظر من مهندس به کسی میگن که درساش رو از روی کتاب بخونه و نه جزوه،مبانی  و مفاهیم رشته ی تحصیلیش رو درک کنه،فکر مهندسی داشته باشه مثلا اقتصاد رو مهم تر از هر پارامتر دیگه بدونه،پوشش متناسب با یه مهندس داشته باشه،نظم داشته باشه،دقیق باشه،بعد از گذشت زمان اصول مورد نیاز درسیش رو فراموش نکنه و اگه یه ترم پایینی ازش سوال کنه بتونه با دلیل علمی جوابش بده،در انتشار علم خسیس نباشه و و و و و و و و و و و و و و....

از نظر من مهندس بودن سخته و هر کسی رو نباید مهندس خطاب کرد به خاطر همینه که از همون اول خودم رو ملزم کردم تا خودم رو مهندس ندونم و نذارم کسی من رو مهندس خطاب کنه تا این که به معیارهای یه مهندس دست پیدا کنم و از اون طرف کسی رو تا برام ثابت نشده، مهندس خطاب نکنم.

من حتی علی رغم بقیه بچه ها استادام رو هم دکتر و مهندس خطاب نمیکنم و با لفظ  استاد خطابشون میکنم چون معتقدم مقام استاد خیلی از مقام مهندس و دکتر بالاتره.

اصلا من حرف ندارم و توی عالم تکم!!!!!!!